حسرت همیشگی
حرفهای ما هنوز ناتمام ...
تا نگاه میکنی :
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی !
پیش از آن که با خبر شوی !
لحظه عزیمت تو ناگزیز میشود
آی ...
ای دریغ و حسرت همیشگی !
ناگهان
چقدرزود
دیر میشود !
الفبای درد
الفبای درد ازلبم میتراود
نه شبنم ، که خون از شبم میتراود
سه حرف است مضمون سیپاره دل
الف . لام . میم . از لبم میتراود
چنان گرم هذیان عشقم که آتش
به جای عرق از تبم میتراود
زدل بر لبم تا دعایی برآید
اجابت زهر یاربم میتراود
ز دین ریا بی نیازم ، بنازم
به کفری که از مذهبم میتراود